کد خبر : 11880
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۶ - ۱۴:۰۵

دوربین در خوابگاه دختران !!

دوربین در خوابگاه دختران !!

نقدی بر نمایش «دوربین مداربسته» به قلم محمدرضا فتحی کارشناس ارشد جامعه شناسی شهری   🔸«این مکان مجهز به دوربین مداربسته می باشد» عنوان نمایشی با مضمون اجتماعی و تولید گروه نمایشی شهرستان اراک در جریان جشنواره تئاتر استان مرکزی است که عصر روز چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶ در ساوه اجرا شد. محتوای نمایش، ظاهری

نقدی بر نمایش «دوربین مداربسته»
به قلم محمدرضا فتحی
کارشناس ارشد جامعه شناسی شهری

 

🔸«این مکان مجهز به دوربین مداربسته می باشد» عنوان نمایشی با مضمون اجتماعی و تولید گروه نمایشی شهرستان اراک در جریان جشنواره تئاتر استان مرکزی است که عصر روز چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶ در ساوه اجرا شد. محتوای نمایش، ظاهری طنزآلود ولی محتوایی خشن و بیرحم دارد. حملۀ بیرحمانۀ سازندۀ اثر به “ضد ارزشهای” اجتماعی از قبیل اختلاف طبقاتی، روابط آزاد، بی بند و باری رایج در روابط اخلاقی جامعه به همراه انتقاد گزنده و صریح از دورویی و نفاق جاری در بدنه اجتماعی و خلاصه کلام، نقد عالمانه از وضعیت موجود است.

🔹شهرام سلطانی، کارگردان نمایش، جوان باذوقی است که به خوبی از پس این مسئولیت هنرمندانه برآمده و مخاطب را پا به پای خود می کشاند. هیچکدام از گفتارها اضافی یا مخل روند نمایش نیستند. ضرباهنگ نمایش کاملاً حساب شده و دقیق است. موسیقی ساده ولی دلهره آور که پهلو به پهلوی فیلم مشهور آمریکایی(به خاطر یک مشت دلار) می زند، به معنای واقعی کلمه، روح و روان مخاطب را مسخ می کند.

🔸بیننده، حضور یک کارگردان دقیق و باحساب و کتاب را هرگز در روند نمایش حس نمی کند. او در هیج جا نیست و در همه جا هست. مخاطب بر این گمان است که نمایشی رئالیستی بر مبنای بداهه گویی می بندد اما در واقعیت چنین نیست چرا که همه عناصر نمایش با حساب و کتاب دقیق در کنار هم چیده شده و برای حصول هدفی غایی است.
خالق اثر از نماد «رنگ مشکی» به خوبی و هوشمندانه استفاده می کند تا فضای یأس برانگیز حاکم بر مناسبات اجتماعی در یک جامعه افسرده را در کنار محتوای نمایش برای مخاطبش باورپذیر سازد. هر چند با کاربست افراطی رنگ سیاه (حتی در دیوارهای خوابگاه دخترانه) به افراط می رسد و از منطق حاکم بر اثری رئالیستی دور می شود.

🔹توجه زیرکانۀ کارگردان به اوج و فرود داستان، حس تعلیقی مناسبی ایجاد می کند و به سبک بزرگان سینما، نمایش دقیقاً در آنجایی تمام می شود که مخاطب فکرش را هم نمی کند. کسی نمی تواند لحظات بعدی نمایش را حدس بزند و همین نکته، بر غنای سرگرم کنندگی و استحکام نظام داستانی اثر می افزاید.

🔸نیز گفتگوها کاملاً بر مدار رئالیستی و محتوای واقع گرایانه است. بیننده هرگز شاهد اغراق و بزرگنمایی (آنگونه که در ذات هنر تئاتر هست) نبوده، ذهن و روح خود را به سازندۀ اثر می سپارد تا او را با خودش ببرد. ساختار محکم و بی عیب و نقص داستانی نمایش، روان مخاطب را چنان تسخیر می کند که مدتها محتوای اثر را از یاد نخواهد برد و همین عامل، بر نقش روانکاوانه سازندۀ نمایش در ارائه اثری فاخر و تأثیرگذار عمیقاً تأکید می کند. در اواسط همین تئاتر بود که آرزو کردم ای کاش تیپ های مختلف اجتماعی و مخصوصاً معلمان، جوانان، قضات دادگستری، پزشکان و مشاروان روانشناسی بینندۀ این نمایش بودند.

محمدرضا فتحی
کارشناس ارشد جامعه شناسی