سقوط در سراشیبی جاده …
📝 از روزی که برای اولین بار آلات و ادوات استعمال مواد مخدر را به دست گرفتم، در سراشیبی جاده سقوط افتادم و قبل از آن که به پیچ و خم های این جاده وحشتناک توجه کنم، در منجلاب مواد افیونی و سرقت گرفتار شدم تا این که … جوان ۲۶ ساله ای که از
📝 از روزی که برای اولین بار آلات و ادوات استعمال مواد مخدر را به دست گرفتم، در سراشیبی جاده سقوط افتادم و قبل از آن که به پیچ و خم های این جاده وحشتناک توجه کنم، در منجلاب مواد افیونی و سرقت گرفتار شدم تا این که …
جوان ۲۶ ساله ای که از اعضای اصلی باند خطرناک سرقت از مشتریان بانک های مشهد بود، چند روز پیش با تلاش کارآگاهان اداره عملیات ویژه پلیس آگاهی خراسان رضوی در چنگ قانون گرفتار شد و پس از آن که تعدادی از سرقت های اعضای باند را لو داد، به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت و به سروان همتی (افسر بازجو) گفت: در یکی از شهرهای استان خوزستان در کنار خانواده ۱۰ نفره ام زندگی می کردم اما هیچ وقت به درس و مدرسه علاقه ای نداشتم .به همین خاطر نتوانستم کلاس اول راهنمایی را به پایان برسانم.
از آن به بعد مدرسه را رها کردم و کنار پدرم، شاگرد کامیون شدم. پدرم راننده خودروهای سنگین بود و در جاده کار می کرد. از همان دوران نوجوانی برای اولین بار به مصرف موادمخدر روی آوردم چرا که همه اطرافیان و بستگانم در کار خلاف و اعتیاد بودند.من هم به تقلید از آن ها مواد مصرف می کردم تا بتوانم شب ها را در جاده بیدار بمانم اما میزان مصرفم هر روز بیشتر می شد به طوری که روزی چند گرم شیره تریاک می خوردم.
این بود که برای تامین هزینه های اعتیاد به خرده فروشی مواد مخدر روی آوردم. با فروش مواد مخدر آرام آرام وضعیت مالی بهتری پیدا کردم تا این که ۶ سال قبل در یک روز بارانی هنگامی که سوار کامیون پدرم بودم، ناگهان کنترل آن از دستم خارج و کامیون در حاشیه جاده واژگون شد. آن روز من که آسیبی ندیده بودم از داخل کامیون بیرون آمدم و موتورسیکلت یکی از دوستانم را که در همان نزدیکی زندگی می کرد، گرفتم.
در آن هوای بارانی سوار موتورسیکلت شدم تا به دنبال جرثقیل بروم و کامیون را دوباره سرپا کنم اما در بین راه به دلیل استرس و سرعت زیاد، موتورسیکلت واژگون شد و اعضای بدنم از چند نقطه شکست. از آن روز به بعد در خانه بستری شدم، این درحالی بود که ماموران انتظامی محل های عبور و مرور قاچاقچیان را در مرز شناسایی کردند و مواد مخدر سنتی کمیاب شد.
من هم که دیگر به دلیل شرایطم قادر به فروش مواد مخدر نبودم، به مصرف شیشه روی آوردم ولی نمی توانستم هزینه های سنگین آن را تامین کنم. این بود که به پیشنهاد برخی از بستگان و دوستانم راه سرقت را در پیش گرفتم . بعد از بهبودی کامل هر بار با همدستانم به شهرهای گردشگری و بزرگ کشور می رفتیم و با شگرد پنچرکردن خودروها، از مشتریان بانک های بزرگ سرقت می کردیم.
نقش من در سرقت ها «زاغ زنی» بود و مشتریان بانک ها را زیر نظر می گرفتم و به همدستانم اطلاع می دادم. اگرچه چند بار دستگیر شدم اما این بار دوران زندان سختی را تحمل می کنم چرا که بعد از ۷ سال از ازدواجم، همسرم به تازگی باردار شده است و حالا من …